رفتیم کوه ... دارم چوب جمع میکنم ...
میگه می خوای با چوبا آتیش درست کنی؟
پَـــ نَ پَـــ پشت دریاها شهریست قایقی خواهم ساخت
(منو داداشم دو قلوییم)در حال قدم زدن بودیم داداشم چند متر جلوتر از من راه میرفت یارو اول داداشمو دید اومد جلوتر منو دید, رنگش پرید برگشت گفت دو قلوییدگفتم:پـَـــ نَ پـَـــ اجسام از آنچه در آینه می بینید به شما نزدیک تر است
آخرین کلمات یک داور فوتبال: نخیر آفساید نبود!
آخرین کلمات یک دربان: مگه از روی نعش من رد بشی…
آخرین کلمات یک دوچرخهسوار: نخیر حق تقدم با منه!
آخرین کلمات یک برقکار : خوب حالا روشنش کن…
آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی: من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم…
آخرین کلمات یک متخصص خنثی بمب: این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه…
آخرین کلمات یک نارنجکانداز: گفتی تا چند بشمرم؟
آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون: این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست…
آخرین کلمات یک پلیس: شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره…
آخرین کلمات یک چترباز: پس چترم کو؟
آخرین کلمات یک خبرنگار: بله، سیل داره به طرفمون میاد…
آخرین کلمات یک خلبان: ببینم چرخها باز شدند یا نه؟
آهای سیزدتون بدر
دشمناتون در به در
رفقاتون گل به سر
گرفتاریاتون زود بدر
خوشیهاتون هزار برابر
*
ساقی گل و سبزه بس طربناک شده ست / دریاب که هفتهی دگر خاک شده ست
می نوش و گلی بچین که تا در نگری / گل خاک شده ست و سبزه خاشاک شده ست
(با آرزوی روزی شاد در کنار طبیعت)
ادامه مطلب ...